• وبلاگ : شبهاي تنهايي
  • يادداشت : زندگي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    *****************

    افزايش بازديد سايت شما

    افزايش بازديد وبلاگ شما

    *****************

    افزايش آمار ترافيک سايت شما

    افزايش آمار ترافيک وبلاگ شما

    *****************

    کاملا واقعي و صد در صد تضميني
    آي پي ايران و واقعي
    نماد اعتماد Enamad
    آي الکسا دات آي آر

    در گوگل سرچ کنيد < آي الکسا >
    *****************

    بشکفد بار دگر لاله رنگين مراد
    غنچه سرخ فرو بسته دل باز شود
    من نگويم که بهاري که گذشت آيد باز
    روزگاري که به سر آمده آغاز شود
    روزگار دگري هست و بهاران دگر
    شاد بودن هنر است ، شاد کردن هنري والاتر
    ليک هرگز نپسنديم به خويش
    که چو يک شکلک بي جان شب و روز
    بي خبر از همه خندان باشيم
    بي غمي عيب بزرگي است که دور از ما باد
    کاشکي آينه اي بود درون بين که در آن خويش را مي ديديم
    آنچه پنهان بود از آينه ها مي ديديم
    مي شديم آگه از آن نيروي پاکيزه نهاد
    که به ما زيستن آموزد و جاويد شدن
    پيک پيروزي و اميد شدن
    شاد بودن هنر است گر به شادي تو دلهاي دگر باشد شاد

    زندگي صحنه ي يکتاي هنرمندي ماست
    هر کسي نغمه ي خود خواند و از صحنه رود
    صحنه پيوسته به جاست.
    خرم آن نغمه که مردم بسپارند به ياد. ژاله اصفهاني